مجله اینترنتی گیمیس

آقای میم از داشتن یک همسر کم‌حجم و لاغر، کاملا راضی است!

به مناسبت امروز ، Kniurus گران قیمت ، ما گاهی تصمیم گرفتیم که داستانهایی را در اینجا تجدید نظر کنیم که می تواند نظر شما را کمی تغییر دهد. ما داستان آقای میم را توسط Nafisech Mordzade ، که در یک شهروند دیگر چاپ شده بود ، ترک کردیم. اگر آن را بدهید ، پشیمان نخواهید شد.

از هفته گذشته ، هنگامی که همسر آقای میمی از خانه خارج شد ، میم راه های بسیاری را برای بازگشت همسرش امتحان کرده است ، اما این زن در سخنرانی خود است و گفت که او به او باز نمی گردد. میم خسته و سرگردان است. در آخرین تلفن ، همسرش به او گفت که او امشب ساعت هفت است و گفت که همه چیز تمام شده و متاسفم.

MIM صدای تلویزیون را می بندد و برای سومین بار امروز اولین شماره شماره مادرش است. او فکر می کند که او باید به یک زن بگوید و برای سومین بار متوجه شود که ذهن او خالی است. در سریال تلویزیونی ، مردان جنایتکار زندانیان زنی که از طریق لیوان نشسته و بینی خود را با روسری پاک کردند و گفتند: “من این کار را کردم تا آرام شود.” میم فکر می کند که این جمله خوب است ، به گفته وی ، پرتوهای او در طول سالهای زندگی جمع آوری کرده است ، همانطور که همسرش می گوید ، همه با صلح ارتباط دارند. آنها مربوط به خوشبختی هستند.

به گفته وی ، حتی همان ده پرچم که آخرین روز دوئل او و ریختن کف اتاق آرام بود. زن فریاد زد: “آیا پرچم قبر من را نگه داشتید؟” میم پرچم ها را از زمین جمع می کرد و سعی می کرد برای او توضیح دهد ، “عزیزم ما یک روز به کوه می رویم ،” شاید … “،” شاید به رنگ قرمز برای تبدیل شدن به یک کوهنورد حرفه ای آقای میم ، اما کلمه کلیدی این است که “ما آمدیم”: “ما به روز رسیدیم ، پرچم نزدیک بود” ، “ما آمدیم …” “

هرچه فکر می کند ، او زندانیان را به یاد نمی آورد پس از گفتن اینکه من این کارها را برای شما انجام داده ام. بعضی اوقات زنان فیلم در این مرحله به پشت خود در زیر گلو می چسبند: “او به این لیوان آمد” ، که البته می تواند به همسر میم بگوید ، زیرا روزنامه ها و مجلات که میم جمع شده بودند تا به گردن و همسرش برسند ، میم همیشه هیچ کس و همسر کمتری ندارد. میم بیهوده احساس می کند ، همسرش برای همیشه می رود و کسی که هیچ چیز را پشت سر نمی گذارد ، هیچ نسخه یا زیپ برای این یکی ندارد.

در فیلم های باستانی سیاه و سفید باستانی ، MIM دیده است که مردان عاشقانه عاشقانه پیدا می کنند ، زنان را نشان می دهند و زنان ناگهان برمی گردند. میم فکر می کند این صحنه در حال آمدن است زیرا تمام چهره های یادبود می توانند عامل اولین رستوران که به همراه همسرش به آنجا رفته اند ، ببرد. دو یا سه خمیردندان از همان میز ، اما اکنون پیدا کردن دندان های اضافی در رستوران های دیگر آسان نیست. برش ها پشت جعبه های موم است که پر از ناخن های شیب دار و پرده های اضافی است. از ترس همسرش ، یک روز بودن در خانه بودن ، تمام انبارهای موجود در کوچه ، میم به قفل های مختلفی در انبار برخورد کرده است. هربار که وارد می شود ، در فیلم هایی که برای باز کردن آزمایشگاه پنهان خود نیاز به ورود به کدهای زیادی دارند ، احساس پروفایل پروفایل دارد. او روز اول وقتی که به این خانه نقل مکان کردند ، انبار را طبقه بندی کرد ، اما پس از آن مجبور شد کف را تا چند متر ارتفاع برید.

MIM برای یافتن یک یادآوری عاشقانه از نردبان صعود می کند. او سوراخ دارد و دستش بین اشیاء می لرزد. تا ساعت هفت طول نمی کشد. تقریباً ناامید شده است که خروس بلند -ساعت همان چیزی را که نیاز دارد پیدا می کند. جعبه ای از دکمه های زن او. هربار که همسرش لباس پشت در را می پوشید ، میم شب به دکمه ها می رفت. هنگامی که او متقاعد شد که این زن در خواب است ، او نسبت به قیچی حرفه ای که در لباس ورزشی تعبیه شده بودند ، مهارت داشت و برای نجات دکمه ها رفت. او جرات بازگشت لباس های خود را نداشت ، اما دکمه ها را برگرداند. این یک کار است ، شاید یک کودک وجود داشته باشد. شاید کودک انجام دهد. مرد چشم را می خواهد. ما آمدیم و فروشگاه او را به دلیل برف سنگین باز نکردیم. کدام پدر از ذهن فرزند خود راضی است که کور شود؟

آقای میم بر روی نردبان گریه می کند. منظره مردی که از نردبان گریه می کند صحنه خوبی برای وسط یک فیلم است. بینندگان بر این باورند که او برای یک مرد کور است ، اما بعد از اینکه مرد دکمه های صورتی را در شیشه برداشته است ، می فهمند که در یک عاشقانه عاشقانه قرار دارند و دست زنی را که با او آمده است می گیرند. میما به لباسی که همسرش روز عروسی می پوشید حمله کرد. مسلم است که این کلیپ ها بیش از هر یادبود دیگری تأثیر می گذارد. ممکن است همسرش فکر کند که میم ، روز بعد ، لباس صورتی دائماً خانه پدر زن را از بین می برد و شبهایی را که پیش بینی می کند زن جواب دهد ، او لباس را کنار تخت می گذارد و به اندازه کافی به او نگاه می کند. میم خود را از فیلم ها فهمید که زنان دوست دارند بیشتر گریه کنند ، “سفر یا عصبانی” شوند تا اینکه کسی به صدقه خود برود. میم نمی داند چرا ، شاید زنان جای آزاد خود را بیشتر از آنچه دوست دارند دوست داشته باشند. آقای میم هرگز وارد کار زنان نمی شود. آقای میم نسبت به همه مردانی که می دانند زنان را خوشحال می کند ، حسادت می کند. البته چنین مردانی هستند.

میم می خواهد شلوار خود را از جیب پشت خود بیرون بیاورد تا اشک و بینی خود را تمیز کند ، که ناگهان تعادل او را از دست می دهد. خاک و گرد و غبار به اندازه صحنه فیلم های زمین لرزه ، انفجار و وقایع غیر منتظره افزایش می یابد. شما نمی توانید بازیگر اصلی را ببینید. فقط هنگامی که خاک و گرد و غبار بنشیند ، معلوم می شود که آنها به زمین افتاده اند ، نردبان و کف فلزی انبار که به دیوار دیوار خوب نیستند. MIM نشان می دهد که پا در زیر زمین گیر کرده است اما نمی تواند نیمی باشد. برای لحظه ای جهان را به عنوان تاریکی می بیند ، که به زودی متوجه می شود که به دلیل یک عکس رادیولوژی است که اشیاء از سوابق پزشکی می افتند و روی چشمان او می افتند. میم حدس می زند که عکس رادیولوژی تصویر ستون فقرات همسرش است. MIME تصویر خاک و مکانهای بوسه های او را بین مهره های اول و دوم می بوسید.

این یک منظره عجیب است. میم از ذخایر روز در زندان است و هیچ کس صدای صدای او را نمی شنود. درد پا منظم تر است. میم مطمئناً پاهای خود را می شکند. او مطمئن است که دیگر نمی تواند به همسرش برسد و از رفتن او جلوگیری کند. میم فکر می کند اگر او در اینجا بمیرد ، می توانند یک فیلم آموزشی از سرنوشت خود بسازند. او همسرش را در فیلم می بیند که روی نیمکت اتاق و دوربین نشسته است و می گوید: “او می خواست همه چیز را حفظ کند.” اما در آن لحظه او فقط می خواهد همسر خود را نگه دارد. دراز کشیده بر روی زمین ، غم و اندوه و خاک به سقف خالی انبار نگاه می کند.

او خود را می بیند که هن کنان با کمک یک Anbar Walker قدیمی به دنبال همسرش است. شاید پای او با چند تکه پارچه از دوره های مختلف زندگی آنها بسته باشد. او اول همسرش را پیدا نمی کند ، اما وقتی زن سوار می شود تا برای همیشه برود ، قابل مشاهده است. میم ، دکمه های روی سر زن. این زن دکمه های صورتی را می ریزد.

آقای میم ، یک زندانی در زیر کلاسهای نردبان و فلزات ، فکر می کند که ما آمدیم و یک زن گفت: “چه عاشقانه است.” پس مرد چه می دهد؟ میم تصمیم می گیرد ، اگر کسی پیدا کند که او را نجات دهد ، او شروع به جمع آوری مکالمات مفید زودتر می کند. میم به این نتیجه رسید که حکم و سایر طغیان های دیگر ضروری است. باید دید که می توان کار او را به کجا پرتاب کرد ، سپس جعبه را تا حدی برداشته و جملات مناسب را برای این لحظات بریزید. آقای میم از قبل مطمئن است که مرد هنگام دعوا با همسرش باید در جایی مکالمه داشته باشد. سرانجام ، یک روز همسر آدم در قاب ایستاده و فریاد می زند: “من به این آشغال بر نمی گردم.” سرانجام ، قبل از اینکه زن به در برخورد کند ، مجبور می شود چیزی بگوید. ما آمدیم و سپس جملات بدون فیلم زود آمد.

share this recipe:
Facebook
Twitter
Pinterest

Still hungry? Here’s more