روزنامه اعتماد در شماره امروز خود به رکود بازار پوشاک زنانه در تهران اشاره کرده که بر اساس آنچه روزنامه اعتماد نوشته است، دلیل آن اعمال محدودیت هایی است که برخی از زنان را از حضور در خیابان منصرف می کند و برخی از فعالان رسانه ای معتقدند این روزها برخی مناطق تهران ظاهرا آرام یا مردانه شدند، در ادامه این گزارش را می خوانیم، لازم به ذکر است که انتشار این متن لزوما به معنای تایید آن نیست و البته مسئولان ارشد از انتشار متن کامل این گزارش کوتاهی کرده اند. ، و ما مجبور شدیم قطعات را از او تغییر دهیم.
مردی با لباس تیره، جلوی پاساژ علاءالدین
خبرنگار اعتماد از خودرویی واقع در مقابل علاءالدین با بیان اینکه وظیفه آن توقیف خودروهای عبوری و البته ادامه غم رکود بازار است، می گوید: مردی با لباس تیره دستش را جلوی خودروی ام وی ام مشکی می گیرد تا آن را بگیرد. ماشین برای بازداشت به پارکینگ. هر چه به بازار پوشاک خیابان ولیعصر نزدیک می شوید، خلوت می شود، دستفروشان اغلب با چهره ای مات و غمگین به در خیره می شوند. پشت ویترین یکی از این مغازه ها سفیدی و چین های دامن و تورهای عروس نظر را جلب می کند که البته اخیرا مشتری های آن ها کاهش چشمگیری داشته است. یکی از خانم ها که کمی جوانتر است، می گوید مردم از عبور و مرور می ترسند و مسیرشان را عوض می کنند: «مخصوصاً وقتی گشتی جلوی ما را می گیرد، همه می ترسند و وقتی رد می شوند و وارد مغازه ما می شوند، استرس داریم چون کل زمان. وقتی به مشتریان می گوییم روسری به آنها می آید، ناراحت می شوند».
بغض آقا اسماعیل و آقا مظفر
ظهر است، بازار مردانه است، مردم حتی ازدواج هم نمی کنند: ساعت از 12 ظهر گذشته و پیاده رو هنوز خالی از زن است. اغلب مردانی را در حال راه رفتن می بینید. فعلا خبری از ون نیست. فروشنده با بی حوصلگی پاسخ می دهد: «به طور کلی از آنجایی که عروسی ها تعطیل است، بازار ما کساد است و البته شاید 10 درصد فروش ما در این دو سه هفته کاهش پیدا کند، عموماً اکثر مشتریان متواضع هستند بعضی ها سر می زنند، اما بعضی ها از مغازه خارج می شوند و نمی خرند.» آقا اسماعیل می گوید: «بعضی ها ممکن است با حجاب وارد مغازه شوند و ما نمی توانیم به زور به آن ها بپردازیم بیشتر به آن کمک کرد و فروش ما حدود 20 تا 30 درصد کاهش یافت. آقای مظفر که حدود 60 سال دارد می گوید: «مشتریان ما 60 درصد کاهش یافته است. هیچ کس جرات ندارد از این راه بگذرد. مشتری می خواهد از اینجا بگذرد، او را دنبال می کنند، او را می گیرند و می برند. مشتریان محدود ما اکنون فقط زنان محجبه و مسن هستند و دیگر فروش قبلی را نداریم. آدم روسری ندارد، من نمی توانم به او چیزی بگویم، پس کاری به او ندارم. آخرین جمله آقای مظفر: «وقتی گرفتار میشوند و میکشند و جریمه میشوند، نتیجهای جز بدبین شدن ملت به نظام و کشور ندارد.»
آقا ابراهیم و احمد آقا; مواظب چشمات باش!
ابراهیم و احمد دو برادرند. یکی 64 ساله و دیگری فقط 66 سال دارد. بیش از 40 سال است که در بازار فعالیت می کنند، ابراهیم می گوید: «کسی که مسلمان است روزی 17 رکعت نماز می خواند و این 17 رکعت نماز برای چیست؟ ما در نماز می گوییم ما را به راه راست هدایت کن. این یعنی چی؟ یعنی باید پاک زندگی کنیم و به دیگران نگاه نکنیم اما بعضی ها می گویند چون نگاه می کنیم باید با زن ها اینطور رفتار کنیم. این کار شدنی نیست! اگر این دعا در چشم انسان و زندگی صحیح او تأثیری نداشته باشد چه فایده ای دارد؟ مسلمان یعنی چه؟ این بدان معناست که شما می توانید نفس خود را در برابر انحراف کنترل کنید و اگر در یک محیط منزوی منحرف نشوید، دیگر مسلمان نیستید. در ضمن، اگر با همه اینها روبرو شدید و راه درست را انتخاب کردید، من همیشه مثال می زنم که چه روزی است که یک نفر بعد از نوشیدن چای من آب می خورد، اگر ببیند من در حال نوشیدن چای هستم. قلب تکان نمی خورد، پس کار بزرگ انسانی انجام شده است.
ربطی به روسری نداره به دلار
این قسمت از گزارش روزنامه اعتماد متفاوت است، در واقع توصیفی از بازار مردانه است: سورنا حدود 5 سال است که کفش های مردانه در این فروشگاه دارد و می گوید فروش آن ها تغییری نکرده و مانند قبل است. علیرضا که در یک فروشگاه لباس مردانه کاپشن، تی شرت و شلوار می فروشد. او کسادی بازار را بیشتر ناشی از وضعیت بد اقتصادی می داند چرا که مردم به هر حال توان خرید ندارند اما منکر این نیست که حضور ماموران پلیس در کنار مراکز خرید نیز بر فروش او تاثیر گذاشته است. در چنین شرایطی مردم کمتر بیرون میروند و اگر هم بیرون میروند، حضورشان استرسزا است، بنابراین کمتر خرید میکنند».
تنها بازار شاد این روزها; فروشنده روسری زنانه!
مغازه بعدی روسری فروشی است و فروشنده زن جوانی است که می گوید; فروشش پایین نرفته و عموما نظرش اینه که وقتی دولت اصرار داره همین کارو بکنه، حوصله ایجاد دردسر نداره و البته آخرین مغازه ای که تو این منطقه میرم دو تا زن داره ایستاده و حرف میزنه. و داشتن روسری های رنگارنگ در قفسه های خود. یکی از آنها از وضعیت هفته های اخیر ابراز تاسف می کند و می گوید: «از ساعتی که اینجا ایستاده اند، فروش همه خراب شده است. همه ناراضی هستند و یک بار رفتیم اعتراض کردیم اما گفتند; وظیفه ماست و البته از حق غافل نشویم، کمی وارد مترو شدند اما دوباره برگشتند. به طور کلی، زمانی که افسران و وانت ها وجود دارند، تردد انسان یک سوم کاهش می یابد.