زمان گذشت…
ما خیلی چیزها به دست آوردیم
و چیزهای با ارزش رو از دست دادیم،
سادگی هارو…
بوی عطر چای صبح خونهیِ مادربزرگ رو…
نعلبکی های گل دارِ شیک رو…
قدیما یه پنجشنبه و جمعه بود و یه خونه مادربزرگ و دورهمی…
سفره پهن میشد از این سر خونه تا اون سرش به و بشقابهای گلسرخی و کلی خاطرات.
به یاد اون ایام
کاش زمان نمیگذشت…
یک خانه ی قدیمی
شب نشینی خونه مادربزرگ
و عطر چای تازه دم روی چراغ علاالدین
همین کافیست برای حس دلتنگی….