مجله اینترنتی گیمیس

نجات دختر ۴ ساله از مرگ توسط کارکنان شهرداری

محرمانه بودن یک شهرداری 6 ساله ، کانال آب کشاورزی را در تاریکی شب نجات داد.

این حادثه در ساعت 9:50 بعد از ظهر سه شنبه شب در سرزمین های کشاورزی منطقه Calano Haj Musa در قسمت جنوب غربی تهران اتفاق افتاد.

در همان شب ، نیروهای حریم خصوصی شهرداری در گشت تهران برای جلوگیری از مجرمان ، زباله یا زباله در حومه شهر. ماشین آنها به آرامی به سمت کانال کشاورزی حرکت می کرد که ناگهان توجه آنها را به خود جلب کرد. صدا از کانال آب شنیده می شد و شبیه زمزمه یک دختر کوچک بود.

عمل نجات

حمید رضان مانش ، که به مدت پنج سال در شهرداری مشغول به کار است و پنج سال در بخش حفظ حریم خصوصی کار کرده است ، در مصاحبه ای با همشاری گفت: تغییر ما از ساعت 9 بعد از ظهر ساعت 6 صبح روز بعد است. آن شب طبق معمول گشت زنی کردیم و خاطرنشان کردیم که لیوان شکسته شده است و از هر سرعتی یا سدی که می گذشتیم ، شیشه فرود می آمد و من دوباره آن را بلند می کردم. یک بار ، هنگامی که شیشه پایین آمد ، من صدای ضعیفی از بیرون شنیدم. در ابتدا ، من تصمیم گرفتم که این صدای حیوان باشد ، اما وقتی به آن گوش کردم ، تصمیم گرفتم که این یک فریاد کودک است. با این حال ، من تصور نمی کردم که هیچ کس در آن شب و در این سرماخوردگی نبود. وقتی ماشین متوقف شد ، حریم خصوصی مردم پایین رفت. صدا از کانال آب می آید.

Resan Manesh می گوید: “ما خودمان را در لبه کانال قرار دادیم.” در این تاریکی ، چشمانم به طور ناگهانی روی دختری حدود 5 ساله افتاد که در داخل کانال بود. آنچه دیدم شگفت انگیز بود. این دختر روی آب شناور بود و زباله ها را می گرفت ، اما احتمالاً هر لحظه غرق می شد. بلافاصله به کانال پریدم. آب کانال زیر گلو من بود و دختر غرق نشد. با بیرون کشیدن زباله ها ، به این دختر آمدم ، او را در آغوش گرفتم و به سختی او را به لبه کانال بردم تا آن را به همکارم دیگر از کانال بدهم.

او می گوید: “عمق کانال به حدی بود که اگر دختر را پیدا نکردیم ، او مجبور به زنده ماندن نخواهد بود.”

Rezhn Manesh ادامه می دهد: وقتی او را بیرون آوردیم ، او فقط گریه می کرد و قادر به صحبت نبود. برای آرام کردن او ، او را به سمت ماشین بردیم و به او غذا دادیم تا آرام شود. بعد از اینکه دختر ساکت بود ، ما می دانستیم که آنها باید در این نزدیکی باشند. فقط زمین های کشاورزی در کنار این کانال وجود داشت. بنابراین تصمیم گرفتیم که به آنجا می رویم ، شاید مردم را در آنجا پیدا کنیم.

او می گوید: “به عنوان اندکی بعد ، ما یک زن را در لباس خود به عنوان یک دختر دیدیم.” او ما را از دور دید و وقتی دختر را با ما دید ، بدون هیچ کلمه ای او را در آغوش گرفت و گریه نمی کرد تا چیزی بگوید.

دختر بازیگوش

در آن شب ، پدر دختر به دنبال او در جای دیگر بود و هنگامی که او به طرز ناامیدی برای بازگشت به همسرش بازگشت ، محرمانه بودن شهرداری را دید ، که دختر خود را مستقیم و ایمن تحویل داد. این مرد گفت: “ما یکی از دهقانان و کشاورزان در حومه تهران هستیم.” ما در زمین های کشاورزی کار می کنیم و در آنجا زندگی می کنیم.

وی ادامه داد: “دختر من بسیار بازیگوش است و ما از چشمان او آگاه نیستیم. ما امشب کار کردیم و خاطرنشان کردیم که ما دختر خود نیستیم. ما آن را پیدا نکردیم. ما فکر نمی کردیم که او به کانال آمد. زیرا ما بارها به بچه ها گفته ایم که به کانال نزدیک نشوند. من فکر کردم دخترم طعمه حیوانات وحشی است و من از او ناامید شدم ، اما خدا دوباره آن را داد. حریم خصوصی ، پس از نجات دختر و تحویل آن به خانواده اش ، برای ادامه مأموریت خود به تور رفت.

همسای آنلاین

share this recipe:
Facebook
Twitter
Pinterest

Still hungry? Here’s more