پل الکساندر چگونه به مدت ۷۰ سال در ریه آهنی زندگی کرد؟

موفقیت


الکساندر با دوستانی که او را با ویلچرش به سینما و رستوران محلی می‌بردند، بیرون می‌رفت. او همچنین به کلیسای خانواده‌اش می‌رفت که همان طور که برادرش به یاد می‌آورد جایی بود که در آنجا پدر الکساندر به گریه می‌افتاد و غم‌هایش را کم می‌کرد.

پس از پایان رساندن دوره مدرسه، الکساندر برای دانشگاه درخواست داد و پس از دو سال رد شدن درنهایت به دانشگاه متدیست جنوبی و سپس به دانشکده حقوق دانشگاه تگزاس در آستین راه یافت.

الکساندر به‌عنوان وکیل مشغول به کار شد و با صندلی ویژه‌‌ای که او را به صورت قائم نگه می داشت، در دادگاه حاضر می‌شد. او از سوی تیمی از مراقبان حمایت می‌شد و با نگه داشتن خودکار چسبیده به چوبی در دهانش یادداشت‌برداری می‌کرد.

پل الکساندر حتی توانست با هواپیما به خارج از کشور سفر کند و روابط عاشقانه‌ای ایجاد کند، هرچند اولین رابطه جدی او پایان بدی داشت. او با زنی به نام کلر که در دانشگاه با او آشنا شده بود، نامزد کرد، اما مادر کلر به شدت مخالفت بود و رابطه‌ی آن‌ها را قطع کرد.

بعدها، الکساندر رابطه افلاطونی‌، اما حیاتی با کتی گینز، مراقب خود برقرار کرد؛ پیوندی که به گفته‌ی فیل مانند ازدواج بود. گینز بود که به الکساندر پیشنهاد کرد کتابی درباره خاطرات خود بنویسد: کتابی که «سه دقیقه برای یک سگ: زندگی من در ریه آهنین» نام گرفت و نوشتن آن پنج سال طول کشید. این کار علاوه بر به اشتراک گذاشتن داستان باورنکردنی او با مردم، مبارزه او برای حقوق افراد کم‌توان را احیا کرد.

الکساندر هرگز به دستگاه تنفس مصنوعی فشار مثبت مدرن روی نیاورد و گفت به «اسب آهنی پیر» خود عادت کرده است. وقتی دستگاه در سال ۲۰۱۵ شروع به نشت هوا کرد، او با انتشار ویدئویی در یوتیوب از مردم درخواست کمک کرد و مکانیکی به نام بردی ریچاردز برای نجات او آمد. اما دستگاه دیگر عملا قطعه‌ای از موزه بود. در بریتانیا از زمان مرگ آخرین گیرنده آن در سال ۲۰۱۷ در سن ۷۵ سالگی دیگر کسی از ریه آهنی استفاده نکرده بود. تا سال ۲۰۱۴ تنها ۱۰ آمریکایی از چنین دستگاهی استفاده می‌کردند.

اکنون به‌نظر می‌رسد ریه آهنی تقریبا منقرض شده باشد. تنها بیمار دیگری در ایالات متحده که به یکی از این دستگاه‌ها متکی است، زن اوکلاهامایی به نام مارتا لیلارد است که مانند الکساندر در کودکی به فلج اطفال مبتلا شد و از آن زمان به دستگاه وابسته شد.

متأسفانه الکساندر نتوانست بی‌وقفه پیشرفت کند. در بهار ۲۰۱۹ عفونت‌های مکرر حرکت برای او را بسیار دردناک کرد. او در بیمارستان کلمنتس بستری شد و در سال بعد یعنی در ۷۴ سالگی دیگر قادر به ترک ریه آهنی نبود.

مرگ پل الکساندر در عرض چند ساعت موجب موجی از پیام‌های محبت‌آمیز در سایت GoFundMe شد. کریستوفر اولمر، فعال حقوق افراد کم‌توان که به جمع‌آوری کمک‌های مالی برای مراقبت از او کمک می‌کرد، در بیانیه‌ای در سایت نوشت: «پل الگویی باورنکردنی بود که همچنان در یادها باقی خواهد ماند.»

برادرش فیل با مهربانی درمورد الکساندر در فیس‌بوک نوشت و گفت: «او هم برادری مانند برادر شما بود… محبت، نصیحت و در صورت لزوم سرزنش می‌کرد… او هم به غذاهای خوب، رابطه عاشقانه، گفتگوهای طولانی و خندیدن علاقه داشت. خیلی دلتنگ او خواهم شد.»

اما کلام آخر را باید از خود پل الکساندر شنید که هرگز اجازه نداد بیماری وحشتناک دوران کودکی‌اش راه زندگی و بلندپروازی‌هایش را سد کند: «می‌خواستم چیزهایی را که به من گفته شده بود نمی‌توانم انجام دهم، انجام دهم و به رویاهای خود برسم. داستان من نشان می‌دهد چرا گذشته یا حتی ناتوانی شما نباید آینده شما را تعیین کند. شما واقعا می‌توانید هر کاری را انجام دهید. فقط باید ذهن خود را روی آن متمرکز و سخت تلاش کنید.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *