وایکینگ ها جنوب نیوفاندلند و منطقه ای را که وینلند (به معنی سرزمین شراب) می نامیدند را کاوش کردند و بیشتر به استخراج منابع طبیعی علاقه داشتند. به گفته والاس، “علاقه واقعی آنها یافتن منابعی بود که بتواند از مستعمره جدید گرینلند حمایت کند.”
کوین پی. اسمیت، محقق اسمیتسونی و متخصص وایکینگ، نظر متفاوتی دارد. او می گوید که متون نورس نشان می دهد که در اوایل قرن یازدهم علاقه به استعمار منطقه وینلند وجود داشته است. بر اساس این متون، برخی از وایکینگ ها معتقد بودند که آمریکای شمالی فرصت هایی را برای «فرزندان دوم» رئیس قبیله استعمارگر گرینلند فراهم می کند تا مستعمرات خود را ایجاد کنند و به جای فرزند دوم، رئیس یا رهبر آن مناطق شوند.
کریستوفر کروکر، محقق دانشگاه نیوفاندلند، شواهدی مبنی بر اینکه وایکینگ ها قصد ساختن سکونتگاه های دائمی در آمریکای شمالی را داشتند کافی نمی داند. او می گوید:
با توجه به شواهدی که در اختیار داریم، هنوز مشخص نیست که آیا وایکینگها به دنبال ایجاد سکونتگاههای دائمی و بلندمدت بودند و کنترل سیاسی و اقتصادی بر منطقه داشتند یا خیر.
شکست در آمریکای شمالی
به گفته اسمیت، حماسههای اسکاندیناوی قرون وسطایی نشان میدهند که دلیل اینکه وایکینگها استعمار وینلند را متوقف کردند این بود که این منطقه توسط وایکینگهای مهاجر پرجمعیت بود. هنگامی که وایکینگ ها با مردم بومی آمریکای شمالی روبرو شدند، درگیری بین آنها به سرعت آغاز شد.
حماسه اریک قرمز به نبرد بین وایکینگ ها و جمعیت محلی اشاره دارد که با عقب نشینی وایکینگ ها به کشتی های خود پس از شکست و مرگ برخی از آنها پایان یافت. گروهی از وایکینگها که قبلاً با بومیان جنگیدهاند، معتقدند که اگرچه آمریکا ممکن است انتخاب خوبی باشد، اما همیشه سایهای از ترس و جنگ بر سر آنها وجود دارد، بنابراین آماده میشوند تا به سرزمین مادری خود، گرینلند بروند.
وایکینگ ها که از استعمار آمریکای شمالی خسته شده بودند، شکست خوردند، عقب نشینی کردند و هیچ امکانی برای پیروزی یا استعمار در این سرزمین ها نمی دیدند.