کانی عبداللهی تا کلاس ششم تحصیل کرد و به والدینش در کشاورزی و دامپروری کمک کرد و در 6 فوریه با دو چاقو تنها با پدرش کشته شد. جافر عبداللهی ، پدر کانی ، او را با دو چاقو روی قلب و شانه و اکنون در زندان به قتل رساند. ساعت چهار بعد از ظهر روز شنبه ، ششم فوریه ، حفاری او در قلب دختران از روستای مشتان ، 2 کیلومتری پیراناخ ، در جایی در ایران غربی بود. فوریه سال گذشته بود که او به روستای چو افتاد. دختران در روستای ماسکان شنیده بودند که یک دختر پنج سال پیش برداشته شده است ، اما خانواده وی گفتند که وی خودکشی کرده است. حذف شده است مردم این روستا ، زن و مرد کشاورز و مزرعه ماشتان ، هر دو سال پیش و سال گذشته ، سر خود را به پچ آوردند و تا زمان مرگ دختران جوان خود زمزمه کردند.
ساعت چهار بعد از ظهر روز شنبه 6 فوریه ، هنگامی که جعفر ، پدر 5 ساله کانی ، چاقوی خود را گرفت و قلبش را برای یک دختر 6 ساله دوست داشت که یک پسر و یک ضربه به شانه خود را دوست داشت. باز هم ، خون دختری از روستا روی زمین ریخت و از مردان و زنان به زبان کم و کرد پرسیده شد که چرا او دوباره در خانواده عبدولا مرده است.
جعفر عبداللهی به زندان منتقل شد و تلفن را از دست نداد زیرا پای او در زندان بود. مریم ابراهیم ، مادر مواد معدنی ، هر چند دقیقه با او تماس می گرفت. جعفر آنلاین و گریه می کند. همه قاتلان پس از کشته شدن یک مرد گریه می کنند؟ اگر کسی که کشته شد دخترشان است ، چه می شود؟ جعفر اکنون دخترش را می کشد ، گریه می کند و می گوید متاسفم. مریم هیچ جوابی برای گفتن ندارد. عصبانیت از گلو او بلند می شود ، گریه می کند و برمی گردد. مردم مریم را به اطراف خود بردند و نشان دادن عصبانیت دشوار است. اگر یک دختر 17 ساله را نمی بینید که به دلیل “عشق” کشته شد ، دشوارتر است.
براساس سالنامه آماری دفتر سرشماری ایران ، 89 قتل در سال 1401 در استان آذربایجان غربی که بیش از پنج سال پیش به شدت افزایش یافته است ، در گروه مرگ و میر مشکوک انجام شد: “242 خودکشی و خودکشی. 407 نفر در دیگران موارد
Kni و Farzan دو زن هستند که در سکوت کشته می شوند. اوتمن مازین ، وکیل سردشت ، که سالهاست در ایران زنان را اداره می کند ، بسیاری از موارد دنبال شد.
زنی بود که از شوهرش جدا شد و بعداً به برادر و پسر عموی خود اعتراف کرد و حتی توضیح داد که چگونه او را بکشد و او را دفن کند. آنها سر او را با بلوک سیمانی خرد کرده بودند. این زن چیزهای زیادی را پرسید و از او خواست که او را به خاطر کودک خود نکشید ، اما برادر و پسر عمویش شنیده بودند که او آرایشگاه است. عکس های اینستاگرام نقل شد و کلمات در پشت آن بودند.
دختر 18 ساله دیگری در خانه والدینش باردار بود. پدرش به او گفت كه با دخترش صحبت كرده است كه ما را در جامعه انجام داده است و دختر از پدرش پرسید كه حالا با من چه می كنید؟ و پدر گفته بود من تو را می کشم. پدرش در اعترافات خود نوشت: دخترم به من گفت: او مرا از شهر بیرون کشید و مرا با روسری خودش قلاب کرد. من همچنین آن را با همان روسری از درخت آویزان می کنم. این کودک هرگز برای دیدن پدرش به دنیا نیامده است.
دختر دیگری در یکی از روستاهای سرداش وجود داشت. یک یا دو سال پیش ، آنها جسد یک دختر را در انتهای یک رودخانه با بلوک سیمانی پیدا کردند. خانواده وی سال گذشته گسترش یافت که دختر ما به خارج از کشور رفته بود. همانطور که نامادری دختر پس از دستگیری اعتراف کرد که پشت سر او است ، و من او را کشتم و بدن او را به پشت سد انداختم.
فاطیما باباهانی ، مدیر خانه امن مه شمس ، به هالی می گوید که استان غرب آذربایجان خانه ای امن مانند نیمی از استانها دارد. او می گوید حدود 16 تا 17 خانه امن غیر دولتی در ایران در ایران وجود دارد که برخی از آنها در سالهای اخیر بسته شده است. آخرین آمار ارائه شده دو سال پیش برای تعداد خانه های امن دولتی هفت یا هشت است. باباهانی می گوید که او خبر خشونت و زنان در پیراتشر را شنیده است ، اما مشکل این است که بسیاری از این زنان نمی دانند خانه ای امن چیست. “شاید اگر او عبداللهی را دعوت می کرد ، مرکز ما را می شناخت ، اکنون زنده خواهد بود. “مانند صدها زن دیگر که اکنون فرصتی برای زندگی دوباره دارند.”
روزنامه داخلی